کد مطلب:303689 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

در منقبت چهارده معصوم
خدایا تو شاهد باش كه چهارده معصوم را دوست داریم


خوشا حالم كه اندر جان و دل عشق خدا دارم

وزآن خم جوشش عشق محمد (ص) مصطفی دارم


چو با عشق علی مولی الموالی زادم از مادر

خوشا حالم دلی روشن زعشق مرتضی دارم


به عشق حضرت زهرا و فرزندان معصومش

اگر بی قدر و ناچیزم به محشر صدبها دارم


به خود می بالم از عشق امام مجتبی هر دم

خوشا حالم به دل عشق شهید كربلا دارم


زمهر حضرت سجاد و باقر مست و مدهوشم

زحب جعفر صادق نهادی با صفا دارم


سرافرازم به دنیا و به عقبی تا كه اندر دل

ولای حضرت موسی و فرزندش رضا دارم


به خود می بالم از عشق تقی و هم نقی دائم

به عشق عسكری بر دردهای خود دوا دارم


چو در عشق امام عصر (صدّیقم) خوشا حالم

برات از چارده معصوم در روز جزا دارم [1] .


شعری در بیان اسم های مبارك چهارده معصوم علیهم السلام


واللّهِ مَخْلوطٌ بِلَحْمی وَ دَمی

حُبّهُمُ هُم الهُدی وَالرُشْدُ


حَیْدرةٌ وَ الْحَسَنانِ بَعْدهُ

ثُمَّ عَلِیّ و اَبْنُهُ مُحَمّدُ


وَ جعفر الّصادق وَ اْبن جَعْفَر

مُوسی وَ یَتْلُوهُ عَلیّ الّسَنَدُ


اَعنیِ الّرِضا ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمّدُ

ثُمّ عَلّیِ واْبْنُهُ الْمُسَّددُ


وَ الحَسنُ التالی وَیَتْلُو تِلْوَهُ

مُحّمد بن الَحَسنِ اْلمُمَّجدُ

قال رسول الله صلی اللهُ علیه وآله وسلم:

لِكُلّ شیٍ اَساس وَ اَساس الاِسْلام حُبُّنا اَهْلَ الْبَیْت [2] .

پیامبر اسلام (ص) فرمود: برای هر چیزی اصل و پایه ای است و پایه اسلام دوستی ما اهل بیت نبوت است.

زهرا علیهاسلام عقده گشای علی علیه السلام


زهرا كه بود زهره گردون رسالت

نو باوه احمد شرف احمد و هم آل


در عالم كثرت نه اگر داشت ظهوری

ممتاز نمی گشت، زاَقران و زامثال


چون طاق دو ابرو كه به یك قائمه جفت است

او جفت علی آمده بر صورت احوال


با حمل وقارش نكند كوه تحمل

آری شتر خسته نیارد كشد اثقال


نفسی است وجودش كه درآئینه تصویر

از شرم نیامد نظر خلق به تمثال


گر حرف عفافش بر دیوار نویسند

از روی حیاء پشت كند مهر بدیوال


ور عصمت او سنجی با عفت مریم

در كفه قسطاس، چو خروار به مثقال


چرخ از پی بوسیدن دستش به صد امید

شد هیئت دستاس برآورد به تبخال


گر دست علی عقده ایجاد گشوده است

بر عقده دل او به علی آمده حلاّل


در حشر اگر روی عمل، زشت وسیاه است

بر طلعت عفوش گنه ماست خط و خال


از بس كه بر او حسن شفاعت، بود افزون

بر حسن بدل گردد قبح همه اعمال


ای كوثر و تسنیم، لب، ای خلد روان بخش

كوثر زنم چشمه نوشین تو سیّال


انعام تو باری است كه سربار سپهر است

چون خوان نعم حمل شود بر سَر حمّال


در ذات تو از بس كه حیاهست مهیّا

شرم آیدم از گفتن اوصاف شوم لال


باری اگر از مدح تو غافل شده غافل

بر عفو گنه نیست سزاوار تو اهمال [3] .



[1] سروده: صديق عرباني.

[2] تحف العقول /51.

[3] سروده ميرزامحمدصادق متخلص به غافل، معروف به آقاخان مازندراني الاصل كه به نقل رياحين الشريعه ج 188/1 وي سالها در تهران مشغول به تجارت بوده و در سن شصت سالگي به مكه معظمه سفر كرده و از آنجا به نجف اشرف مشرف گرديده و در آنجا ساكن شده است و از شعراي قرن 14 هجري قمري است.